«ماه بر فراز مانیفست» از آن کتاب‌هایی بود که وقتی به صفحۀ آخرش رسیدم، هیچ کلمه و جمله‌ای نبود که با آن ذوق زدگیم را از خواندنش اعلام کنم. حتی " عالی بود " جملۀ ساده‌ای بود برای کتاب. دلم می‌خواست آنقدر قدرت و توانایی داشتم، که برای همۀ نوجوانان این کتاب را می‌خریدم و پست می‌کردم. حتی دلم می‌خواست آنقدرخودخواه بودم که مجبورشان می‌کردم حتما این کتاب را بخوانند. به نظرم هیچ معنی ندارد که کتاب به این خوبی وجود داشته باشد ولی کسی که اسم خودش را نوجوان گذاشته آن را نخوانده باشد.

نمی‌دانم از معجزۀ قلم خانم کلر وندرپول است یا معجزۀ ترجمۀ خانم کیوان عبیدی آشتیانی که ماه بر فراز مانیفست، کتاب به این خوبی از آب در آمده است.

                                                                                 ماه بر فراز مانیفست



قهرمان داستان دختری است به نام آبیلین. قصه دربارۀ جنگ جهانی اول و رکود اقتصادی امریکا است و مهاجرینی که برای زندگی بهتر در آن روزها وارد امریکا و علی الخصوص شهر مانیفیست می‌شوند.

وقتی کتاب را می‌خوانی قرار است با آبیلین به زندگی اهالی مانیفست در سال ۱۹۱۸ سرک بکشی، قصه‌های دوشیزه سادی را بشنوی، همراه جینکس ماجراجویی کنی، همراه ند به جبهه‌های جنگ بروی، با روتانا و لتی کارگاه بازی کنی و جاسوس شهر را پیدا کنی و در نهایت همراه شدی برای مردم خیابانی ساز دهنی بزنی و برایشان غم‌خوار خوبی باشی. همۀ این حس‌های خوب را یکجا می‌توانی با خواندن کتاب ماه بر فراز مانیفست تجربه کنی.


نوشته و عکس:سیده زهرا محمدی