باورندارم که این قرآن فقط کتابی باشد از گفتگوهای تو و عبدِ امینَت احمد صل الله علیه وآله وسلم والسلام.
آنجا که گفته ای "ای جامه بر خود پیچیده!" میدانستی که ما آدمها یک روزهایی جامه ی غم بر تن میکنیم، جامه ی اندوه، اسمش را میگذاریم زانویِ غم و مینشینیم یک گوشه ای و کز میکنیم تا یکی بیاید بالاخره نگاهمان کند و دستمان را بگیرد و بلندمان کند. ما آدمها زیاد منتظرِ شب میشویم که بیاید و بتوانیم اشک هایمان را حواله ی بالشی کنیم ما آدمها دوستداریم برایمان نامه بنویسند، با ما حرف بزنند، به یادمان باشند. ما آدمها دوست داریم یکی باشد. یکی باشد مثلِ تو. مثلِ تو که فکرِ همه جایش را کردها . برایمان نوشته ای، گذاشت های کنار که شبهای دلتنگی بخوانیم .
یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ* قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا* نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا* أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا * [1.2.3.4 مزمل]
نویسنده:ملیکا مشتاقی