نقاشی از:ر.ابوترابی
+به امیدخدا بخش جدیدی به نام نگارخانه نیز به کاغذرنگی اضافه شد،نگارخانه جایی برای تصویر سازی های زیبای شماست.
نقاشی از:ر.ابوترابی
+به امیدخدا بخش جدیدی به نام نگارخانه نیز به کاغذرنگی اضافه شد،نگارخانه جایی برای تصویر سازی های زیبای شماست.
کسى که
عزت میخواهد، پس عزت، همه از آنِ خداست.
• خیلی از
کارهای روزانه ما، تلاشهای ما توی زندگی، از سرِ آن است که دوست داریم عزیز
بشویم. به آبرو و اعتباری برسیم. توی چشمِ خلایق کم و پست و حقیر جلوه نکنیم. درس
میخوانیم، کار میکنیم، پول درمیآوریم، لباسِ خوب میپوشیم، خانهی خوب، ماشینِ
خوب، شغل خوب، همسر و بچههای خوب... دوست داریم بقیه هم ببینند و به ما به دیدهی
تحسین نگاه کنند. به هر دری میزنیم و هر تلاشی میکنیم تا سرِمان را بالا بگیریم
میان خلق خدا. بعد این وسط، اگر لطمهای بخورد به این داشتههایمان، دیگر انگار
همهی آن عزت و آبرویمان را باختهایم.
• بعضیها
اما عزت و اعتبارشان را از پول و خانه و ماشین و مدرک نمیآورند. هیچکدام از اینها
را هم ندارند اما توی چشم خلایق عزیزند، معتبرند. قرآن یادِمان میآورد که اگر
دوست داریم عزیز باشیم، باید به منبعِ واقعیاش مراجعه کنیم. به کسی که همهی
عزّت، مالِ اوست. به کسی که عزیز شدن و ذلیلشدن در دست اوست.
• بعضیها
اعتبار و آبرویشان خداست، عزیزشدنشان مالِ آن است که به خدا وصلاند. تویِ دل
مردم محترم و دوستداشتنیاند بیآنکه داشتهی دنیاییِ ویژهای داشته باشند.
خدایی که وعده داده اگر حسابِ خودتان با من را صاف کنید، رابطهتان را با من اصلاح
کنید، من خودم تضمین میکنم که رابطهی شما را با مردم اصلاح کنم، درست کنم، حتی بالاتر از این؛
توی قرآنش(مریم/96) وعده داده که محبتّ اهل ایمان و عمل را توی دلها میاندازد. آنها را پیشِ مردم
عزیز و دوستداشتنی میکند. خدایی که بلد است توی قلبها نفوذ کند، خدایی که بلد
است ذهنیتها را، محبتها را، علاقهها را تدبیر کند، مدیریت کند.
بسمِ
الله الرّحمنِ الرّحیم
مَنْ
کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً
نویسنده:مریم روستا
تا بوده اینطور بوده که گفته اند جنگ مال ادم بزرگ هاست.جنگ چیز های حال بهم زن دارد.جنگ چیز های درد آور دارد و از این دست حرف ها، ولی خوب جنگ ما که هر جنگی نبود، اصلا داستان ما با کل دنیا توفیر میکند.
حتی میشود گفت که داستان جنگ ما بیشتر عاشقانه بود تا حماسی. جنگ ما هم درد داشت ولی خوب جنس دردش فرق میکرد،داستان جنگ ما "ما رایت الا جمیلا" بود.
حالا شما اگر میخواهید یک روایت ناب از داستان عاشقانه نوجوان های هم سن و سال دهه شصتی تان بخوانید باید بروید سراغ کتاب "سفر به گرای 270 درجه" .
داستان به صورت اول شخص روایت شده.یعنی شما همان اول کار میروید تو جلد ناصر،تازه یک رفیق خیلی صمیمی به اسم علی هم دارید
اینقدر همه چیز واقعی نوشته شده و دیالوگ ها قابل لمس است که حتم دارم با سوت خمپاره ها شما هم سرتان را موقع خواندن کتاب کمی خم میکنید!
حتم دارم وقتی گردان ناصر و رفقا دارد از روی کانال ماهی عبور میکند شما هم از بوی ماهی های گند زده حالتان بهم خواهد خورد.درست مثل من!
میدانم که شما بچه های درس خوانی هستید ولی خب راستش آقا ناصرِکتابمان خوب حواسش پی درس هایش نیست.یعنی نمیتواند درست و حسابی بنشیند پای درس و مشقش.راستش چند تا تجدیدی هم دارد.اخر میدانید چرا؟راستش اقا ناصر ما عاشق شده است! پس بخوانید این داستان عاشقی اقا ناصر را..
پ.ن: مبادا که تابستان تمام شده شما کتاب خواندن را زمین بگذارید. از همین روز های اول یک برنامه ی درست و حسابی بگذارید برای کتاب خواندنتان. بگذارید وسط حجم انبوه ریاضی و فیزیک و شیمی و زیست به کله تان هم کمی از هوای تازه کتاب های خوب بخورد.خیلی خوب میشود که هر شب موقع خواب 10 صفحه از یک کتاب خوب را بخوانید.اصلا میتوانید کتاب ها را با خودتان به مدرسه ببرید و به رفقایتان هم نشان بدهید شاید آنها هم خوششان بیاید.
نویسنده:علیرضا احمدی
اینکه
خدا گفته است "وای بر کم فروشان آنها که سهمِ خود از مردم را کامل میگیرند
ولی برای دیگران کم میگذارند*" به مکاسب برمی گردد، به اینکه شاطر و بزاز و
بقال و نانوا در جنس فروشی شان برای مردم کم نگذارند، اما اگر کمی وسیع تر فکر
کنیم، میبنیم که کم فروشی در زندگی روزمره به خیلی چیزها مربوط میشود و اگر
بخواهیم مطابق این آیه به هر کدام از اعمالِ روزمره مان که به نوعی مربوط به دیگران نیز میشود نگاه کنیم در می یابیم که .کم
فروشی به خیلی چیزهای دیگر هم مربوط میشود مثلِ کم فروشی در دوست داشتن، در محبت
کردن، در بخشیدن، در خندیدن، در رویِ خوش نشان دادن، در اطاعتِ از پدر و مادر، کم
فروشیِ در درس خواندن، کم فروشی در مروت و جوانمردی، از این ها هم بیشتر، کم فروشی
در حالِ اقوام را پرسیدن، این روزها که راحت میشود کم فروش نبود، با یک پیامکِ
ساده میشود از حالِ هم با خبر شد. کم فروش نباشیم، خوبی کنیم، مهربانی کنیم، در
مسلمانی مان کم نگذاریم برای مردم، زیاد کتاب بخوانیم، زیاد از وقتمان خوب استفاه
کنیم، زیاد کارِ خیر کنیم و زیاد جسارتِ ایستادن مقابلِ باطل را داشته باشیم. در
پیش دستی کردن کم فروشی نکنیم، مدام منتظرِ اینکه بیایند سراغمان، حالمان را
بپرسند یا آشتی کنند نباشیم، کلیشه نباشیم، آن کسی باشیم که زودتر قدم به جلو
برمیدارد، آنی باشیم که بیشتر خدا را دوست دارد، حواسمان باشد کم فروش نباشیم.
* آیه یک ،
دو و سه سوره مطففین
نویسنده:ملیکا مشتاقی